94
سلام
یادتونه تصمیمات گنده گنده داشتم
با ترسو لرز داشتم 27رو تجربه میکردم؟
میخواستم کارمو عوض کنمو از ماجرهاش میگفتم؟
کلی ذهم درگیر بودو نمیدونستم چی میخواد پیش بیاد و تصمیماتم درسته یا نه؟
اون 2*2ها و ماجراها...
الان
من
70روز مانده تا پایان 28
یکی از اهداف گندم ارشد بود
یه رشته خوب یه دانشگاه خوب
با کلی ترسو لرز برای شهریه
_اهداف گندم دانشگاه بهشتی طوریش بود ولی الان خوشحالم که نشد_
توی ارشد از همون جلسه اول اساتید پیگیر اسم و رسمو شغلو جزیئات شماهستن
که هم اشنا بشن با جو کلاس هم بلاخره یه وقتایی کاری پیش اومد امار داشته باشن
هفته دوم کلاس بایکی از استادا که از همون جلسه اول خندش به دلم نشسته بود به صحبت افتادیمو شریاطم رو گفتم
اخر همون هفته بود فکر کنم که پیام داد تو همین محل کارم ولی یه واحد دیگش نیرو میخوان شرایطشم خوبه میخوای معرفیت کنم؟
...
خلاصه استرس قبول شهریه ازاد باعث یه تکون اساسی شد
البته بماند که اون محل قبلی کلی دعوا شد اخرشو پاداش دوره اخرمو ندادن عیدی رو پیجوندن... یه وعض دعوا و دادو بیداد
چرا
چون تو داری میری هر کاری که میخواستی ما کردیم ولی نمک نشناسی داری میری؟!!
بیمت کردیم-حقوقتو بیشتر کردیم-دانشگاهم که 2روز داری میری
اصلانم نمیفهمن که حداقل وظیفشون بوده.... بماند که شکایت کردم و مدیر اونجا یکی از خرای اصلی هستو به مدیر اینجا فشار اورد که یا بیرونش کن یا ساکت باشه!
بگذریم
الان دریافتیم بیشتر از 2برابر اونجاست
بیمه و اضافه کارو الباقی ماجرا...همه کامل
اما....
زندگی زیباست
و خداوند همیشه به ما لبخند میزند