59
دیروز عصری که رسیدم خونه
با یه خبر ناگوار رو برو شدم
هنگ کردم
واقعا باورم نمیشد
اخه یهوووویی؟؟؟
ازاده دوسته دوره راهنمایی من بود
خیلی چیزارو باهم تجربه کردیم
رسما باهم بزرگ شدیم
سر داستان ازدواجش یکم ازش دلخور شدم
با وجود ارتباط خیلی نزدیک نزدیک بله برون من متوجه شدم که اصلا کیسی هم وجود داره
خیلی ناراحت شدم
درست همون زمانی بود که یه چند نفری رو تو لیست کات گذاشته بودم
ازاده هم کات کردم
ولی سماجت کرد
هی اومد
هی زنگ
هی پیام
هی مهربونی
هی دوست
دیدم نه
اینو نمیشه کات کرد
باز شدیم جونی
و حالا یهویی داره دور میشه
البته به دل خوش بسلامتی برن و خوش باشن
اینم یه تجربه خوبی میشه برای زندگی
دنیای مجازی و اینترنتو تلفن هم که هست
ولی خو دلتنگش میشم
:(
همین اسکرین رو گذاشتم تو اینستا
خیلی دلم گرفته بود
قسمت مزخرف ماجرا کامنتهای مسخره ی ادمهای مسخره اطرافم بود
"اثاث"
همه کلید کردن به غلط املایی این کلمه
و انگار من کپشن زدم
2*2
سریع کامنت زدن
4!!!
من دلتنگه دوستم که داره دور میشه
بعضیا مثلا خواستن سوادشونو تیزیشونو به رخ بکشن
واااااقعا ناراحت شدم
مخصوصا از کسایی که اصلا توقع نداشتم
یه وقتایی اون عکس
اون کپشن
خیلی مهمتر از غلط املایی و مسایل حاشیه ای میشه
لطفا درک کنید
تا اخر شب عصبی بودم
:/
دوستم داره میره
و حتی شاید نتونم قبل رفتن ببینمش
:(((
برای همدیگه جوری رفاقت کنیم که اگه دور شدیم ناراحت بشن از نبودمون
نه مثل "میم" که رسما شد تف سربالا تو خونه و با وایتکس از زندگیم پاکش میکنم!
شادزی