برای 2002
بدون که بعد گذشت یک سال
هنووووز دارم تاوان دفاع از تو رو میدم
همون دفاع و جنگی که برای تو داشتم
همون دفاعی که مجبورم کردی به اندازه همه عمرم قسم بخورمو بازم قبول نکنی و سرزنش درک نکردنو با تو نبودنم
من خیلی قشنگ میتونستم داستانمو بگم
کلی دلسوزی و ترحم تو مجاز و بین دوستات برای خودم راه بندازم
ولی دیگه برام ارزش نداشتی
حسم بهت حس ترحم به یه بچه یتیمه
بعد اینکه مثل گوسفند سرمو بردیو حلال کردی
بعد که توی خانوادم اون ماجرارو پیش آوردی
آره
خوب وانمود کردی که اذیت شدی و قدرتو ندونستن
خیلی خوب ماجرارو اونجوری که دوست داشتی تعریف کردی
هنوزم وقتی اسمتو تو وب کسی میبینم خندم میگیره از سادگی این ملت
که خبر ندارن من کی بود
تو کی بودی
چی شد
و دست نوازش به سر توی مظلوم میکشنو با خوشبختیت ذوق میکنن
خوشبتی؟
بدی نکردیم بهم
ولی یادم نمیاد که درک هم کرده باشیم
یک سال گذشته از اون جنگ
و من هنوز دارم تاوان میدم
در سکوت کامل
و تو
در هپروت آرزوهات حتی یادتم نمیاد
مهم نیست
کفاره دلمو میدم
بجاش غسل میدم دلمو که دیگه شسته بشه ازت
.
خیلی راحت میتونستم با یه پیامک بهت بگم چطور دارم تاوان غرورو بچگی و فانتزی تو رو میدمو تا یه ماه عصابو فکرتو بریزم بهم
ولی حتی اینقدرم برام ارزش نداری
خیلیم دیگه اهمیت نداره
اونموقع که باید نبودی
دیگه الان اصلا اهمیتی نداره
الان حتی از یادتم فراریم
وقتی یه موضوع منو یاد التماسا و جنگیدنم میندازه
حالم از خودم بهم میخوره
چی شد که اینقدر حقیرت شدم؟
تجربه ای شد که دیگه سر همه حرفا و خط قرمزام بمونم
دیگه هیچ وقت لزومی نداره بیش از شعور کسی براش ارزش قایل باشمو دلسوزی کنم
هرچی کشیدم از دلسوزی و محبت بیجا بود
وقتی میگفتم یه دوست معمولی نه خال خالی نه لپ گلی
باید رو حرف خودم میموندم
بفرما
حالا نه یه دوست
حتی یه خاطره زجر آور
تف به روزای بد
اتفاقایی که بایییید میوفتاد
به قول خودتوخوابد
مقدر شده بود
خوب یا بد
این تجربه برای همه لازم بود
هم من و تو
هم خانوادها
ولی لعنت به تو که منو باور نکردی و شدم چوب 2سرطلا
لعنت به سربردنت
لعنت
حالا دیگه بعد 9ماه خیلی راحت دارم زندگی میکنم
راهمو بهتر پیدا کردمو جلو میرم
روزای خوبمو خوبتر میکنم
بدوننیاز بهتو یا هر کس دیگه
خیلی قوی تر و مستقل تر از قبل
خیلی قاطع تر و منطقی تر از قبل
بدون هیچ ترحم و احساس بی موردی
خوشم با خوشی عزیزام
امیدم به خدامه که بزرگه و برای من به کم قانع نیست
خدایی که برام آرامش مطلق میخواد
خیلی روزام بهترو راحت تر از پارسال میگذره
بدون درک بیجا دلسوزیو نگرانی
بدون ترحم به تنهایی کسی
اوایل نبود رفیق فاوب چند سالم برام سخت بود
ولی حالادیگه نه
از دل برود هرانکه از دید برفت
روزهای عالیه
عالی تر هم میشه
این کفاره هم بلاخره تموم میشه
بعد غسل
یه صفحه سفید جلومه که اینبار عالی نقاشی میکشم
دستمو میدم تو دست خدا
با قلم خودش
نقشی میزنم تو زندگیم که وقتی به پشت سر نگاه کنم از خودم بدم نیاد
زندگی حتی در تاوان هم زیباست
و خداوند همیشه به ما لبخند میزند
عاشقتم خدا